خاطرات روزانه من

ساخت وبلاگ
وقتی پسری مادر نداره روزهای نزدیک به این روز گاهی چشماش تر میشه و دلش تنگ سرشو بالا میگیره تا ما متوجه تنهایی و دلتنگیش نشیم دیشب هم به هوای مادرش به همه خاله هاش زنگ زد روزشونو تبریک گفت منم دل به دل خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 76 تاريخ : يکشنبه 19 اسفند 1397 ساعت: 8:37

دیروز قشنگترین سوپرایزها رو برام داشتن اینقدر خوشحال بودم که حد و مرز نداره خدایا بابت همه این قشنگیها شکرت مشغول کار بودم با این فکر که شوشو ساعت 4 قراره بیاد و من خودم ساعت 2باید برم دنبال فندوق یکر خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 70 تاريخ : يکشنبه 19 اسفند 1397 ساعت: 8:37

دیروز دوست جان اومد و به اصرار شماره کارت ازم گرفت و کلی گپهای خوشگل زدیم و خریدهاشو از اینترنت با ذوق برام تعریفید و رفت داشتم حاضر میشدم برم خونه که زنداداشم زنگید و گفت 2 تا مساله هست میخوام باهات خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 151 تاريخ : يکشنبه 19 اسفند 1397 ساعت: 8:37

پنج شنبه که پدر و پسری خونه رو ویران کرده بودن و بعد از ظهرشم فندوق خوابید و کلا به استراحت گذشت و جمعه صبح شوشو رفت خرید برای خونه و برگشت زنگیدم به مامی بگم بعد از ظهر میایم که گفت ابگوشت گذاشتم پاش خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 79 تاريخ : يکشنبه 19 اسفند 1397 ساعت: 8:37

باید میرفتم یه جلسه ای رفتم رسیدم به دفترشون گفتن میخواستیم زنگ بزنشم بگیم جلسه کنسله کار پیش اومده یادمون رفت ببخشید چی میگفتم ایا؟ همکارن خب خندیدم و خداحافظی کردم برنگشتم شرکت و رفتم برای مامی یسری خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 80 تاريخ : يکشنبه 19 اسفند 1397 ساعت: 8:37

خب همیشه میدونید که من با این عید درگیرم حالا یه چیزی براتون تعریف میکنم کلی بمن بخندید تا دلتون خنک بشه شوشو که بهش گفته بودن مرخصیمون نیمه دومه و نیمه اول اینجاییم برای همین فعلا خودمونو اماده کردیم خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 54 تاريخ : يکشنبه 19 اسفند 1397 ساعت: 8:37

ممنونم از همراهیتون  و قوت قلبی که بهم دادید  نظراتتونو تایید کردم ولی جواب همتونو تو این پست مینویسم دیروز کلی فایلهای صوتی دنیا رو گوش کردم و سعی کردم الان توی این شرایط بتونم همچیو درست کنم یکسره ا خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 73 تاريخ : يکشنبه 19 اسفند 1397 ساعت: 8:37

دو شب پیش داداش بزرگه زنگید که شیرین شوهرت میتونه برای وام 60 میلیونی من ضامنم بشه شوشو هم رفت و پرسید گفتن فقط درجه یک  فرداش زنگید که شیرین پس تو برو مهر اقتصاد 60 میلیون وام بگیر برای من شوهرتم ضام خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 72 تاريخ : يکشنبه 19 اسفند 1397 ساعت: 8:37

بعد از دو روز درگیری ذهنی که داشتیم و با گفتن یک کلمه نه به اطرافیانمون زندگی ارومه کسی بهمون زنگ نمیزنه و برنامه هاشونو به ما اجبار نمیکنن دیروز شوشو میخنده میگه خوب همه رو یهو زدیم کنارا ولی خیلی کا خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 59 تاريخ : يکشنبه 19 اسفند 1397 ساعت: 8:37

پنج شنبه تو راه داشتم میرفتم شوشو زنگید شیرین بابا میگه قطار بگیرم میاید ؟ بهش گفتم عزیزم میام خونه باهم صحبت میکنیم و تو راه اس دادم عزیزم هرجور خودت تصمیم میگیری بگیر حالم بد شد سعی کردم اصلا ناراحت خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 73 تاريخ : يکشنبه 19 اسفند 1397 ساعت: 8:37